درباره كتاب بی تو پریشانم:

این نوشتار به شیوه‌ای داستان‌گونه و دلربا، از روزهای پرفراز و نشیب و سرشار از عشق زندگی می گوید و خاطراتی از ماموریت فرهنگی ایشان در شهر لاذقیه سوریه را نیز مرور می كند كه در روزهای جنگ و انتحاری و حملات داعش باید ایستاده صبور و لبریز از پشتكار و توان باقی ماند‌ و برای مردمی كه میان دوست و دشمن، جهنم و بهشت، خیانت و شهادت سرگردانند، آغوش گشود و دستشان را محكم گرفت.


هر انسانی داستانی دارد؛ داستانی منحصر به فرد و پرفراز و نشیب كه روایتگر تمام گره‌های فرش رنگارنگ بافته شدۀ زندگی اوست كه هر روز با گره‌هایی بر تار و پودش نقشی را آرام آرام به نمایش می‌گذارد. فرش نرم نرم بافته می‌شود؛ گره پشت گره و نقش پشت نقش. اما داستان برخلاف نقش فرش انتهایش نوشته شده نیست. باید صبر كرد و منتظر بود تا داستان، نقش ببندد و سرانجامش به نمایش دربیاید.
هر انسانی داستانی دارد. فرشی در حال بافته شدن با نقشه‌ای منحصر به فرد و رنگ آمیزی خاص كه هر كدام محلی برای دیده شدن دارد و زمانی برای ظهور تا مخاطبش را فرا بخواند و در چشمش جلوه‌گری كند و هر داستانی هم برای مخاطب خاصش روایت می‌شود تا در كنج دلش به یادگار آرام بگیرد.
روایت داستان زندگی افراد به ظاهر كم نام و نشان مانند گشت‌و‌گذار در لابه‌لای فرش‌های دست‌بافت قدیمی پستوی خانۀ مادربزرگ است. هر یك كه به چشم می‌آید زیبایی خاصی را نمایان می‌كند و سكوت و حیرتی به همراه دارد؛ سكوتی شگفت‌انگیز و حیرتی دلنشین.